ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 3 |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 940 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 101 |
دانلودکتاب دیدم که جانم می رود
حاوی خاطرات، تصاویر و اسناد شهید مصطفی کاظمزاده، توسط همرزم وی حمید داوود آبادی در101صفحه به صورت پی دی اف درقالب داستان واره وخاطره دفاع مقدس نگارش شده است.ومی توان به عنوان فیلم نامه وتاتر ازان استفاده نمود.
«دیدم که جانم میرود» خاطراتی از شهید مصطفی کاظمزاده، به روایت حمید داودآبادی( -۱۳۴۴) است. شهید مصطفی کاظم زاده، متولد ۱۳۴۴ است که در عملیات مسلم بن عقیل در ۲۲ مهر ماه ۱۳۶۱ به شهادت رسید.
حمید داودآبادی و شهید مصطفی کاظمزاده در سال ۵۸ با هم آشنا میشوند و این رفاقت تا ۲۲ مهر سال ۶۱ ادامه پیدا می کند. آنها با آن سن و سال کم در چادر وحدت جلوی دانشگاه تهران با منافقین بحث میکنند، با هم به هر طریقی شده رضایت خانوادهها را برای رفتن به جبهه جلب میکنند، با هم در گیلان غرب همسنگر میشوند و با هم… نه، دیگر با هم نه؛ این بار مصطفی شهید میشود و حمید میماند. ساعت شانزده و چهل و پنج دقیقهی روز ۲۲ مهرماه سال ۶۱ در سومار.
در این کتاب به دفاع مقدس از منظر رفاقت پاک، صادقانه و بیآلایش دو نوجوان رزمنده نگاه شده و همین هم کتاب را خواندنی کرده است. البته لابلای صفحات کتاب روایتهایی هم از دفاع مقدس ارائه میشود که گاهاً میتواند خواننده را میخکوب کند و احساسات او را به غلیان درآورد. مانند بخشی از کتاب که روایت حضور داوطلبانه بچههای پرورشگاهی در دفاع مقدس و شهادت آنها گفته میشود و دل را آتش میزند. بچههایی که حتی پدر و مادری نداشتند تا بعد از شهادت...
این نوشتار زیبارادانلود کنید وازخواندن ان لذت ببرید.