دانلود چگونه توانستم استرس دانش آموزم هانیه را کاهش دهم و رضایت دانش آموزان ، اولیا و سایر همکاران را در این زمینه جلب نمایم

چگونه توانستم استرس دانش آموزم فاطمه را کاهش دهم و رضایت دانش آموزان ، اولیا و سایر همکاران را در این زمینه جلب نمایم
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 5
فرمت فایل doc
حجم فایل 202 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 31
چگونه توانستم استرس دانش آموزم هانیه را کاهش دهم و رضایت دانش آموزان ، اولیا و سایر همکاران را در این زمینه جلب نمایم

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

چکیده :

تظاهرات استرس در رفتار کودکان بخصوص در موقعیت هایی چون امتحان ،نقاشی کردن،بازی،محبت کردن در جمع ،ماندن در مدرسه می توان مشاهده و سنجش کرد.اتفاقا در سال تحصیلی اخیر خود من با چنین شرایطی در یکی از دانش آموزانم به نام فاطمه مواجه شدم. او در صحبت کردن بین جمع دچار استرس می شد. و در کل اصلا آرام و قرار نداشت و در فعالیت های کلاسی نمی توانست پیش قدم شود.. .این عامل باعث شد که من این مشکل را پی گیری نمایم.و تا حد امکان در رفع آن تلاش کنم. پس از بررسی دریافتم که یکی از مهم ترین علت استرس این دانش آموز وابستگی به خانواده و مخصوصا پدر و ترس و هراس از کلاس و مدرسه بود.که این امر باعث تشدید استرس فاطمه شده بود.که با ایجاد ارتباط با خانواده ی دانش آموز و صحبت کردن با آنان در زمینه ایجاد فضای آرام در خانواده ،بهبود روابط والدین با کودک ،شناخت شرایط و موقعیت های استرس زا و تلاش برای حذف آن و همچنین برقراری ارتباط صمیمی با دانش آموزم و صحبت های دوستانه و کمک از مشاوران با تجربه سعی نمودم که استرس و ترس را در اوکاهش دهم و دانش آموزم را تا حدی به آرامش مطلوبی برسانم.

یکی از مشکلات اساسی دانش آموزان در خانه و مدرسه استرس است استرس را می توان یک حالت هیجانی شایع دانست به طوری که همه ی ما دوره یا موقعیت هایی از زندگی را به خاطر می آوریم که در آن کم و بیش دچار استرس شده ایم. از نظر روانپزشکی استرس را می توان چنین تعریق کرد : ناآرامی ،هراس و ترس ناخوشایند یا احساس خطر قریب الوقوع که منبع آن قابل شناختن نیست.

مقدمه :

استرس در برخی مواقع، سازندگی و خلّاقیت را در فرد ایجاد می کند، امکان تجسّم موقعیت ها و سلطه بر آن ها را فراهم می آورد و یا آن که وی را برمی انگیزد تا به طور جدّی با مسؤولیت مهمی مانند آماده شدن برای یک امتحان یا پذیرفتن یک وظیفه اجتماعی مواجه شود. استرس به منزله بخشی از زندگی هر انسان، در همه افراد در حدّی اعتدال آمیز وجود دارد و در این حد، به عنوان پاسخی سازش یافته تلقّی می شود، به گونه ای که می توان گفت: «اگر استرس نبود، همه ما پشت میزهایمان به خواب می رفتیم.» فقدان استرس ممکن است ما را با مشکلات و خطرات قابل ملاحظه ای مواجه کند: استرس است که ما را وامی دارد تا برای معاینات پزشکی و درمان بیماری ها به پزشک مراجعه کنیم، کتاب هایی را که از کتابخانه به عاریت گرفته ایم بازگردانیم، در یک جاده لغزنده با احتیاط رانندگی کنیم... و بدین سان، زندگی طولانی تر، سازنده تر و بارورتری داشته باشیم. بنابراین، استرس به منزله بخشی از زندگی هر انسان، یکی از مؤلّفه های ساختار شخصیت وی را تشکیل می دهد و از این زاویه است که برخی از استرس های دوران کودکی و نوجوانی را می توان بهنجار دانست و تأثیر مثبت آن ها را بر فرایند تحوّل پذیرفت؛ چرا که این فرصت را برای افراد فراهم می آورد تا سازوکارهای سازشی خود را در جهت مواجهه با منابع تنیدگی زا گسترش دهند. به عبارت دیگر، می توان گفت: اگر استرس از این حد فراتر رود و از حالت سازندگی خارج شده، جنبه مزمن و مداوم پیدا کند، نه تنها نمی توان این صورت را پاسخی سازش یافته دانست، بلکه باید آن را به منزله منبع شکست، سازش نایافتگی و استیصال گسترده ای تلقّی کرد که فرد را از بخش عمده ای از امکاناتش محروم می کند، آزادی و انعطاف او کاهش می یابد و طیف گسترده اختلال های استرسی را، که از اختلال های شناختی و بدنی تا ترس های غیر موجّه و وحشت زدگی ها گسترده اند، به وجود می آورد.